در این روزها مشغول مرور برخی مقالات و یادداشت هایی هستم که پس از انتخابات سال گذشته برای روزنامه ها و سایت ها نوشته بودم؛ یادداشت زیر در همان ایام و در گیر و دار معرفی دولت جدید نوشته شد که البته حرف و حدیث های فراوانی را نثار ما کرد... بد نیست این روزها که به ناچار باید کمتر بنویسم آنرا دوباره بخوانیم... چندان هم به اوضاع روزهای اخیر بی ربط نیست!
پیام 22 خرداد را درست دریافت کنیم
مخاطب این یادداشت نه جریان رقیب سیاسی و نه بدخواهان نظام اند؛ این یادداشت برای دوستانی است که به اصطلاح همراهی درون گفتمانی دارند و هنوز شیرینی پیروزی در انتخابات در کام ننشسته، چهره از طعم تلخ برخی حقایق در هم کشیدند.
1. چند بار به دوستان گفته بودم که سخت عقیده مندم دوم خرداد و ماجراهای ظاهراً تلخ پس از آن، برکت عظیمی برای جریان اصیل انقلاب بود. شاید اگر دوم خرداد نبود، کرم های خزنده ی زیر پوست انقلاب، بتدریج اصل و ریشه را می جویدند و سبزی حیات را به زردی مرض و مرگ می نشاندند. سال های میانی دهه ی هفتاد برای ناظرین هوشمند، سال های ببار نشستن میوه های کرم خورده و شتک زده بود. دغدغه مندان انقلاب پس از یک خواب زدگی و چرت ناشی از خیال راحتشان به خود آمدند و نهضت های اثرگذاری را در مقابل نفوذ جریان سکولار برپا کردند. در آن سال ها تعداد اساتید حزب اللهی دانشگاه، جریان های فعال دانشجویان انقلابی، نویسندگان پایبند به انقلاب، جوانان هوشیار و جریان شناس، رسانه ها و نشریات حقیقتا متعهد، روحانیت پاسخگو و نهادهای علمی و فرهنگی آنچنان کم و نادر بود که تمام فضای فرهنگی و سیاسی و رسانه ای کشور در عرض چند ماه جولانگاه قلم های سکولارها و شبهات و سوالات بی پاسخ اصلاح طلبان شد. اما همین هجمه بتدریج جبهه ای مقاوم و کارآزموده را در صف جریان اصیل انقلاب بوجود آورد که علیرغم سرازیر شدن دلارهای کنگره ی امریکا به کیسه های برخی رسانه ها و جنبش های اجتماعی، گفتمان عدالتخواه و خط اصیل امام و ولایت باردیگر زمام امور را بدست گرفت.
2. چهار سال با همراهی مثال زدنی مردم، دولت عدالتخواه و خدمتگذار حکمرانی کرد. چند ماه مانده به انتخابات دهم ریاست جمهوری متأسفانه یک خوشبینی عمیق و آرامش خیال کاذب دوستان به اصطلاح «احمدی نژادی» را فراگرفته بود. ماجراهای قبل و بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری هشدار جدی و پیش بینی نشده ای بود به همین خوش خیالی. هرچند رأی بیست و چهار و نیم میلیونی یک نقطه ی اتکای قابل قبول به حساب می اید لیکن زیر پوست این اتفاق زنگ خطرهای بسیاری نهفته است. اکنون با یک بدنه ی اجتماعی معترض مواجهیم که افسانه ی تقلب در انتخابات را باور کرده است. اینان هرچند هم محدود به بخشی از محلات مرفه نشین یا حاشیه ای تهران و ساکنین کلان شهرها به حساب بیایند ولی واقع بینانه واجد نفرت عمیقی از احمدی نژاد و اطرافیان او هستند. اینکه اینان را صرفاً طبقه ی بالای شهری و مرفهین منزوی بدانیم، تصور غیرصحیحی است. طبقه ی متوسط شهری در گیرودار شعارهای لوکس و روشنفکرانه ی سیدمحمد خاتمی، دوم خرداد76 را رقم زدند، اینبار نیز با درصد معتنابهی از این قشر در مواجهه ی با احمدی نژاد روبرو هستیم. دولت نهم با پرداختن صرف به مناطق غیر شهری و نقاط محروم، از این قشر اثرگذار و فزاینده غافل بود. تهران و شهرهای بزرگ با فرآیندهای توسعه ی شهری و حرکت به سمت بهرمندی بیش از پیش از مواهب(!) مدرنیته، روزبروز شاهد زادو ولد و تکثیر اجتماعی طبقه ی متوسط خواهد بود. قشری که چندان با سنت ها و ارزش های تعیین کننده ی دینی و انقلابی نسبتی ندارند و بیش از همه با مطالبات و سبک زندگی طبقه ی بالادست و مرفهین اقتصادی و روشنفکران متجدد ابراز پیوند و همبستگی می کنند. رأی سه و نیم میلیونی تهران به میرحسین موسوی طبق نتایج صندوق های رأی با یک اختلاف معنادار از محلاتی جمع شده است که ساکنین آنرا غالباً نوکیسه های اقتصادی، کارمندان ادارات و مهاجرین تشکیل می دهند. احمدی نژاد در شهرری دو برابر موسوی و موسوی در شمیرانات دو برابر احمدی نژاد رأی دارند. این نسبت با یک شکاف عمیقتر میان آرای روستائیان و کلان شهرها موجود است!
3. تاریخ درس های بسیاری برای ما دارد؛ کلیسای کاتولیک در قرن 15 میلادی بیکباره با شکل گیری یک طبقه ی بورژوا در شهرهای ایتالیا مواجه شد که بطور شگفت آوری از تقیدات و پرهیزهای کشیش ها منزجر بودند. اسناد تاریخی هنوز در تحلیل علت این انزجار فزاینده ساکت اند. با بازخوانی هایی که صورت گرفته اثر ماجراهای تفتیش عقاید و تصلب در برابر کشفیات علمی و سختگیری های دینی کلیسا نیز اکنون چندان این انزجار و رویگردانی را توجیه و تبیین نمی کنند. آنچه مسلم است اینکه کلیسای کاتولیک در حفظ مخاطبان خود دچار بحران بی کفایتی و ضعف بود. برخی از کشیش ها ترجیح دادند به همان روستائیان دیندار بپردازند و از جذب بورژوا ها منصرف شدند. اما تاریخ نشان می دهد که تنها در عرض کمتر از 150 سال، بورژواها به عنوان طبقه ی نوکیسه ی جدید و قشر متوسط، تعیین کننده ی جریان های سیاسی و فرهنگی شدند و حاکمیت کلیسایی را با همه ی تلاش های مذبوحانه اش برای حفظ خویش به تاریخ سپردند.
4. طبقه ی متوسط شهری می تواند در آینده ای نزدیک نتایج انتخابات را تغییر دهد. پیام بیست و دوم خرداد بیش از آنکه اسکات خصم باشد و بنا بر احساس هیجانی مان، مشت محکمی بر دهان استکبار و همدستان داخلی شان دانسته شود، هشداری جدی است در باب رشد یک طبقه ی متوسط که دچار ضعف هویتی و فرهنگی است و بیش از همه مخاطب التزامات سکولار عالم مدرن است. امریکا و انگلستان هرگاه اراده کنند خواهند توانست از طریق رسانه ها اینان را متشکل کنند و هیجانات غربگرایانه شان را برانگیزند. رویه ی شهری کردن روستاها در دولت نهم، بدون توجه به معضل هویتی این طبقه، چاهی است که «گفتمان سیاسی» اصولگرای عدالتخواه خودش حفر کرده و خود در آن سقوط خواهد کرد. گفتم «گفتمان سیاسی» چراکه بی تردید نوک هجمه ی این نوشتار به بی توجهی فرهنگی دولت نهم در ساماندهی هویتی و فرهنگی به وضع کشور است. همین ضعف است که باعث شده برخی نخبگان، توجه به محرومان را در این دولت بجای آنکه بازگشت به اصول اسلامی و انقلابی بدانند، نوعی حرکت کمونیستی ارزیابی کنند. پیام انتخابات بیست و دوم خرداد88 بیش از همه ناظر بر توجه بیش از پیش به دانشگاه ها و مراکز آموزشی، ساماندهی به اوضاع رسانه ها، توجه به مدیریت بومی و اسلامی، پرهیز از الگوهای تکنوکرات در عرصه ی مدیریت و برخورد جدی و بدون رودربایستی با نهادهای متصدی استحاله ی فرهنگی در درون نظام است.
نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]